در روزگار قديم، پيرمردي بنام عبدالله که تمامي عمر را در بيابانها به تلخي روزگار بسر برده بود و در منتهاي پيري و خستگي هر روز به بيابان مي رفت و با قد خميده و دست و پاي فرسوده، خار مي کَند تا بوسيله آن معاش خود و خانواده اش را فراهم سازد. زندگي براي او و عيالش بسي سخت مي گذشت. هرچه عبد الله پيرتر مي شد زندگي آنها هم به مراتب سخت تر مي گشت.بیشتر بخوانید در ادامه مطلب
تبلیغات